منظور از الگوی سریال یک تمپلیت است که مثل چارچوبی در تمام سریال ثابت است و قسمت های سریال روی آن بنا میشوند.

Image result for movie  template
الگوی این دو سریال آسانترین الگویی است که من بین سریالها دیده ام.هر کسی با کمترین دقت میتواند آن را پیدا کند و جذابیت سریال برایش از بین برود.فرض کنیم کاراکتر ما قرار است سفری داشته باشد از نقطه الف به نقطه “ی” .در قسمت اول از قسمت الف میرود به “ب” .در قسمت دوم از نقطه “ب” میرود به “پ” و همین ماجرا ادامه میابد تا میرسیم به نقطه “ی” و سریال ما در سی و دو قسمت تمام میشود.این یک الگوی عادی است که ما در ذهنمان از سریال داریم ولی این روش ایراداتی دارد مثل :زمان طولانی برای فیلمنامه نویسی ،شخصیت پردازی مشکل و ایجاد تعلیق و کشمکش مشکلتر. نویسنده و سازنده باید از شروع قسمت اول و در نقطه ی الف به فکر نقطه “ی” نیز باشند.زمان نویسندگی و پیش تولید بسیار بالا میرود.هزینه ها زیاد میشود و بخصوص تعداد قسمت ها کمتر میشود که این روزها این مورد یک ضعف بزرگ است .حال سازندگان این سریال ها الگویی را برمثال فوق اضافه میکنند که کارشان بسیار راحت تر و سریعتر میشود .
بدینصورت که اگر قرار باشد کاراکتر برای رفتن از نقطه ی الف به “ب” با ده اتفاق مختلف روبرو شود سازندگان آن اتفاقات را به ده قسمت تقسیم کرده اند و در هر قسمت فقط یک اتفاق از آن سیر اتفاقات،به اجرا در می آید و بقیه زمان هر قسمت با یک روتین تقریبا تکراری پر میشود و بهمین سادگی میتوان بجای یک سریال ده بیست قسمتی یک سریال ده بیست فصلی را تولید کرد بخصوص که بقول شهید آوینی :معده ی بزرگ تلویزیون هر چیزی را هضم میکند و همانقدر که کیفیت مهم است حجم تولید نیز مهم است.مثلا در سریال آی زامبی داستان اصلی :کشف داروی درمانی برای ویروس زامبی و روابط احساسی کاراکتر اصلی و رابطه اش با دیگر زامبی ها است . روتین تکراری هم که برای پر کردن زمان سریال اضافه شده تحقیقات او روی پرونده های جنایی است .تقریبا در هر قسمت در حدود چند دقیقه از داستان اصلی را میبینیم و بقیه ی سی و چند دقیقه از زمان سریال صرف تحقیق در مورد پرونده های قتل بیموردی است که تقریبا از شروع فصل سه کفر آدم را در می آورد از بس که فرآیند کشف و حل مشابهی دارند ولی این پرونده ها برای بقای سریال امری حیاتی هستند.تا کنون چهار فصل از سریال آمده و حتی سازندگان نیز نمیدانند که چقدر از سریال باقی مانده است.چون در این روش نیازی نیست که نویسنده در ابتدا طرح داستانی تمام مسیر الف تا “ی” را بنویسد و همین که طرح اولیه چند نقطه نوشته شد میشود سریال را شروع کرد و برحسب نیاز نقاط دیگر را تغییر داد.
در سریال “تیر” نیز همین فرآیند تکرار میشود.در هر قسمت در حدود چند ثانیه از اتفاقاتی که برای نقش اصلی مان در جزیره افتاده را میبینیم.در حدود پنج دقیقه رابطه ی او با نزدیکانش مرور میشود و بقیه زمان صرف تادیب و یا از رده خارج کردن یکی از خلافکاران اصلی شهر میشود.خلافکارانی که مثل اختلاسگران ما پایانی ندارند و در هر قسمت شخص جدیدی از زمین سبز میشود و نقش اصلی برای نجات دنیا باید او را از بین ببرد.
.

لازم بذکر است که این روش برای همه ی نویسندگان سریال های اکشن و جنایی داخلی توصیه میشود.حتی در انیمیشن های زیادی نیز از این قالب استفاده میشود و شما میتوانید یک داستان صد دقیقه ای را به اندازه صد قسمت کش دهید. 😒